خوانده شدن و درک شدن برای یک وبلاگنویس باسابقه، بسیار مهمتر از عدد خام بازدیدکنندهها است. به آمارگیر وبلاگ خود نگاه کنید و ببینید بازدیدکنندگان بعد از باز کردن صفحه وبلاگ شما چقدر در وبلاگتان میمانند، این زمان به خصوص اگر مفصل مینویسید، میتواند شما را مأیوس کند!
حتما به تجربه دریافتهاید که کامنتهای وبلاگنویسی که عادت به نوشتن پستهای بلند و تا حدی انتزاعیتر داشته باشد، اصلا متناسب به متن نوشته نیست. مثلا کامنتهای نوشتههای روزنامهنگاران معروف، نشان میدهد که اصلا وقتی صرف خواندن، تأمل و هضم مطلب نشده، خواننده صرفا تیتر و قسمتی از پاراگراف اول را میخواند و به سرعت کامنت میگذارد.
گاهی که خودم را جای این روزنامه نگاران میگذارم،خوشحال میشوم، چرا که لااقل به خاطر اینکه اصطلاحا وبلاگی مینویسم و کمتر پستهای تمام انتزاعی دارم، مطالبم بیشتر خوانده میشوند!
اما صرف نظر از آنچه گفته شد، باید گفت شمارگان چاپ کتابها فوقالعاده پایین آمده است، وقتی رمانهای دهه 60 را از کتابخانهام برمیدارم، میبینم که شمارگانی 5 هزار جلدی در آنها معمول بوده است، این شمارگان تا 5 سال پیش به 3 هزار رسید، اما امروز به عدد تأسفآور 1500 جلد رسیده است.
این اعداد را اگر در کنار آمار مربوط به جمعیت جوان و دانشگاهی کشور بگذاریم، به یک پارادوکس میرسیم، جمعیت جوان و دانشگاهیای با مدارک بالای تحصیلی که اصلا کتاب نمیخواند!
پیداست که من قادر به تحلیل چرایی این پدیده جالب نیستم! ولی در انتهای پست میخواستم به این مطلب هم اشاره کنم که متأسفانه
مطالعه آنلاین ما هم با 3 دشواری عمده روبرو است:
- تولیدکنندههای محتوای دست اول بسیار کم هستند.
- اصولا اکثریت قریب به اتفاق کاربران به وب، به عنوان ابزاری برای سرگرمی و وقتگذارانی صرف نگاه میکنند!
- کیفیت مطالعه آنلاین هم با توجه به چیزهایی که پیشتر در این پست گفته شد، بسیار پایین است.