زبان فارسی در پویشی هزارساله قسمت دوم

زبان فارسی‌ دَری از روزگارکودکی و خامی‌اش دریک هزار وچهارصد سال پیش از این تا به امروز ( که نسبت بدان روزگار، زبانی رشید و پخته و بَرومند شده)، در فرآیند رویش و بالش و کمال‌یابی‌اش، مرحله‌های گوناگون و پیچ وخم‌ها واُفت وخیزهای بسیاری را از سر گذرانده و درواقع، تابعی ازمجموع ِ تاریخ ِ پُرتَنِش ِاجتماعی و سیاسی‌ ِ میهن ما بوده است.


از ساختارها و شیوه وشگردهای زبان گفتاری‌ مردم فارسی زبان درگوشه و کنار سرزمین‌های پهناور‌ زیستگاه آنان در دوره‌های گوناگون این هزاره آگاهی‌ چندانی نداریم (3)؛ اما در دست بودن بخشی از مُرده ریگ شاعران و نویسندگان فارسی زبان، این امکان را به ما می‌دهد که چندی و چونی‌ آن‌ها را بررسیم و تصویر به نسبتِ روشنی از فرآیند دیگردیسی این زبان ازآغاز تا امروز و تاثیرگذاری‌ سازه‌های گوناگون درساخت وبافت آن به دست آوریم و با برخورداری از چنان پشتوانه‌ای، شیوه‌ی برخورد با گُفتمان زبان دراین روزگار را - که از هرزمانی پیچیده‌تر است - طرح بریزیم.(4)
دریک جمع بندی و نتیجه گیری‌ کلی در‌حد گفتاری کوتاه، می‌توان گفت که زبان فارسی فاصله‌ی هزارساله را سامانمند و آسان نپیموده؛ بلکه در رَوَند ِ تکامل تاریخی‌ خود، دچار آشوب‌ها و آسیب‌های فراوان شده است. دراین راه نَوَردی‌ ِ دراز و دشوار، پویندگانی همچون رودکی، بلعمی، فردوسی، بیهقی، بیرونی، ابوعلی سینا، خیام، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ و دیگران بوده‌اند که با ژرفا کاوی درگنجینه‌ی زبان و فرهنگ و ادب نیاکان و رویکرد به بایستگی‌های زمانه‌شان، کوشیده‌اند تا کولبار خود را ازمیراث پیشینیان و آفرینش خویش هرچه سرشارتر سازند و به پسینیان بسپارند و در راه ِ کمال بخشی به زبان ارجمند فارسی و فرهنگ والای مادران و پدران، چراغ رهنمون آیندگان باشند.(٥) آنان اگرچه در روزگار جهان شمولی‌ زبان عربی و گرمی‌ بازارعربی مآبی‌ فاضل نمایان می‌زیسته و بخشی از اثرهای خود را ناگزیر بدان زبان نوشته‌اند، درهنگام فارسی نویسی، بنیاد وساختار زبان خویش را پاس داشته و به وارونه‌ی رفتار زبانی‌ برخی از هم روزگاران دیرآمده‌ی ما، هرگزعربی دانی را وسیله‌ی فاضل‌نمایی و فخرفروشی قرارنداده و پهنه‌ی زبان فارسی را تاختگاه عربی مآبی و چیستان نویسی و ملقمه‌ی «عربیفارسی» عرضه داشتن، نکرده‌اند.
اما کسان دیگری به پیروی از خواست‌های فرومایه‌شان و درپایگاهِ کارگزاری وگماشتگی‌ فرمانروایان بیگانه یا بیگانه سرشتان خودی‌نما، ارج ِ نیاگان را نادیده گرفته و نوشته‌هایی چون «تاریخ وَصاف»، «ظفرنامه‌ی تیموری»، «دُره‌ی نادره» و جز آن را از خود برجای گذاشته‌اند که لکه‌های سیاهی درکارنامه‌ی تاریخی‌ زبان فارسی به شمارمی‌آیند. این گروه از قلم به دستان (و - در واقع - قلم به مُزدان) با شیوه‌های نگارش غیرطبیعی و پرتکلف و پیچیده‌ی خود، به تدریج زبان شاداب و شکوفا و پویای فارسی‌ سده‌های سوم تا هفتم هجری را از فرآیندِ تکامل طبیعی و رشد سالم خود دورکردند و زبانی ایستا وعلیل و پژمرده را جای گزین آن گردانیدند و میراث شوم آنان از نسلی به نسلی و از قرنی به قرنی انتقال یافت تا به آستانه‌ی عصرکنونی رسید و درپشتِ دروازه‌های تاریخ عصر جدید ایران، با شگفتی زدگی و پرسش بزرگِ اندیشه ورزان و نوجویان ِ روزگار روبه­ رو شد.
هرگاه زبان فارسی یا - بهتر بگوییم - آنچه تا پیش ازآغاز جنبش نوجویی‌ دو سده‌ی اخیر به نام «زبان فارسی» شهرت داشت، به همان نژندی‌ بیمارگونه و نابهنجار، به زندگانی‌ بی­رمق خود ادامه می‌داد، هرگز از پس ورزیدن خویشکاری‌های امروزینش برنمی‌آمد و بی‌گمان دربرابر نیازهای فزاینده‌ی کنونی وفراگیری‌ زبان‌های جهان شمول و نیرومند کنونی رنگ می‌باخت و زوال می‌پذیرفت.
اما ازآن­جا که زبان هرملت با دیگرنهادهای زندگی‌ اجتماعی وسیاسی‌اش پیوندی اندام­وار دارد، همه‌ی جُنب وجوش‌های نوجویان و رهایی خواهان و دوستداران پیشرفت و پویایی‌ جامعه، در زبان آنان نیز بازمی‌آید و انگیزه‌ی دیگردیسی و نوگردیدن آن می‌شود، درجامعه‌ی ایران و درمیان همه‌ی فارسی زبانان نیز در دو سده‌ی پشتِ سر، شاهدِ پدیداری و پیشرفت گام به گام چنین فرآیندی بوده و دیده‌ایم که زبان علیلِ میرزا بنویس­های درباری و دیوانی و سنگواره­های دخمه­های خاموش تاریخ، به زبان زنده و پرخون و پویای شعر و داستان و نمایشنامه و زبان روشن و استوار و رهنمون دانش و پژوهش امروز دیگرگون شده وکارکردهای بسیار گسترده‌تر و متفاوت با گذشته یافته است و تازه درآغاز راهیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد